کنج دنج



بسم الله الرحمن الرحیم

 

این دعای عرفه که از اباعبدالله علیه السلام هست امام حسین علیه السلام دیده‌اید که، همین تعابیر هست، سمع و بصر و شعر و نمی دانم لحم و دم و مخ و عصب و این‌هایی که آمده است اینجا، آنجا توضیحاتی هست، آنجا حالِ بندگی چقدر غلیظ است؟! چقدر غلیظ! خیلی غلیظ است! اصلاً یعنی یک چیز عجیب و غریبی است آنجا! مثل اینکه اصلاً پرده برداشته شده است و خدای با عظمت در جلوی بنده و بنده دارد با او حرف می زند! خیلی عجیب است!

 

 

اسرار الصلاة- جلسه 126- حدود دقیقه 30- استاد سید یدالله یزدان پناه (حفظه الله)- 

 


یا هو 

 

این که فرمود لن ترانی نه اینکه هرگز نخواهی دید بلکه یعنی در دنیا هرگز نخواهی دید و در آخرت حضرت حق را می بیند؛ حضرت موسی کلیم الله بود ولی در این دنیا حضرت حق را نمی دید.

خطاب به پیامبر ما هست که ما کذب الفواد ما رأی؛ رسول الله در همین دنیا خدا می دید.* 

 

 

+ یک روز می بینمت. 

 

 

 

* برداشت شخصی از شرح رسالة الولایة، استاد سید یدالله یزدان پناه


بسم الله الرحمن الرحیم

 

"تا کنون در هجران سر کردم، زین پس در انتظار به سر می برم"*

 

+ "فرج‏ و گشایش براى کسى که انتظار فرج از خدا دارد، یک سنّت‏ الهى است، پس اگر شما به مقام طلب و انتظار جامعه آرمانى رسیدید، دیگر بقیه ‏اش را خود خدا شروع مى‏ کند. فرج را خدا محقق مى‏ کند، امّا انتظار آن فرج مربوط به انسانى است که در ازاء طلب جامعه آرمانى، انتظارش از خدا آن‏چنان باشد که جامعه را نیز طورى پرورش دهد که ظرف تحقق آن فرج الهى شود، و اصل انتظارِ نظام آرمانى از خداوند، موجب تحقق آن نظام مى‏شود و ابتدا خداوند به کمک انبیاء و اولیاء جامعه را آماده براى پذیرش فرج مى‏ کند، و سپس فرج را براى آن جامعه محقق مى‏نماید، عمده توجه به خداى حکیم، و احسن‏ بودن نظام، و مقتضیات نظام احسن است. گفت:

جستجویى در دلم انداخت او

 

تا ز جستجو رَوم در جوى او

خاک را هایى و هویى کى بُدى؟

 

گر نبودى جذبِ هاى و هوى او"**

 

++ "انتظار الفرج عبادة"

 

 

* قریب به مضمونِ دیالوگِ زلیخا در هنگام تنهایی اش در قصر و در ایام پیری، خطاب به یوسفِ فرضی

** استاد طاهرزاده، کتاب جایگاه و معنای واسطه فیض

 


بسم الله

علت این همه غمی که در دلم و قلبم ریشه زده نمی دانم، شاید به خاطر تفریح نکردن است، شاید به خاطر فشارها و پستی بلندی های زندگی است، شاید به خاطر ضعف ارتباط با خدا، شاید باور نکرده ام که دوای همه ی دردها اوست و الا بذکر الله تطمئن القلوب، شاید به خاطر منِ فعال در همه ی عبادتهاست که انگونه که شایسته و در خورد عبادت ها و مقام انسانی است نتیجه نمی گیرم؛ یا غافر الذنب الکبیر که بگذر از این گناه بزرگ منیت و کمک کن که بزرگ شویم و رها و سراح شویم، کمک کنیم بمیریم قبل از انکه بمیریم، مردنی که نتیجه ان شادی های بی اندازه و بهجت الهی است، صبر جمیل، رضا، مردن، دیدن نعمت های به ظاهر کوچک که به حقیقت بزرگ هستند هنر می خواهد، همه ی اینها هنر می خواهد، بندگی کردن هنر می خواهد، دلبری کردن و رحمت الهی را با دعا و ناز دادن او به جوشش آوردن هنر می خواهد، حواست باشد به حد لا یقف انسانی ات و در عین حال تلاش بی وقفه داشته باشی به اندازه همان حد لا یقفی که اقتضای انسان بودن توست و در عین حال راضی باشی به تقدیری که اللهِ رحمنِ رحیمِ حیکمِ رئوف رقم زده است هنز می خواهد، خود ندیدن و خود شکستن و غبار روی فطرت نیاوردن هنر می خواهد و البته هنر آسانی است به یک جهت، چرا که همه ابزار را داده، همه شایط را فراهم کرده، راه هم که خودش دارد می رود و. ؛ به قول جناب صدرا "از ان طرف بُخلی نیست" و به قول بزرگی دیگر از ان طرف سیل وار می آید؛ "ای دل تو چه می کنی ؟ می مانی یا می روی؟"

+ ساحت هنر ساحت مقدسی است؛ خدایا! به حق برترین هنرمندان عالم، ما را هنرمند بگردان! آمین! 

 


هو العشق

 

در اعمال هر شب ماه مبارک رمضان، زیارت اباعبدالله نوشته شده. زیارت مولا هم کاری ندارد، فقط یک پشت بام لازم دارد، می رویم روی پشت بام، رو به قبله می ایستیم، سمت راست و بعد سمت چپ را نگاه می کنیم، بعد آسمان را نگاه می کنیم و می گوئیم السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک و رحمة الله و برکاته. زیارت قبول. 

 

 

+در دل این عمل خیلی حرفها خوابیده؛ از جمله حسن ظن به خدا، اعتقاد به حی و حاضر بودن امام، اعتقاد به این که عالم دارای لایه های باطنی و مرتبط با ظاهر است، اعتقاد به سمیع بودن امام و . ؛ 

 

++ روی صحبتم با خودمه قطعا، چون اولا بقیه بهتر از من هستند، ثانیا اینجا رو کسی نمی خونه:دی؛ می خواستم بگم منی که می گم دلتنگم و حرمها بسته است و اربعین جا موندم و . ولی دو قدم تا پشت بوم  نمی رم تا به این راحتی امام حاضر را زیارت کنم، اگر می روم کنار ضریح و طریق الحسین را سه روز و سه شب پیاده می روم احتمالا برای دل خودم می روم زیارت و این زیارتها پر از نفسانیته. دل بردن و ناز خدا و اهل بیت رو کشیدن کاری نداره. 

 

 

 


 

یا رب الاحرار

 

دلم کباب می شود برای قلب جناب حرّ؛ به تعبیری، بمیرم برای قلب جناب  حرّ! داشتم فکر می کردم خداوند به چه اسمی بر  قلب نازنین  این عزیزِ خدا ظهور  کرد که تا شهادت دوام اورد؟ چه شد قلبش خنک شد؟ در سفر کربلا برخی می گفتند این که قبر جناب حرّ با سایر  اصحاب کربلا  یک جا نیست یعنی بالاخره  یک نحوه تفاوتی هست میان ایشان و آنها و لذا دورتر  از حرم دفن شده؛ اما من به گمانم* این حرف با کرامت خدا با غفور و   ماحی السیئات و یا مبدل السیئات بالحسنات و رحمت  او نمیسازد، به گمانم شرم و حیای خود حضرت حرّ واراده ی خودایشان خواست که دوتر باشد.

 

 

حرّ کن مرا که جان من از شرم پر شده است

ما را  که نیست راهی میان حبیبها

 

*  حرف دل است دیگر؛ سخت نگیرید.

 

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها